اولین نوروز بی تو ...
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا به امید تو
السلام علیک یا سیده نساءالعالمین
فاطمه جان ..ای اسوه زن در جهان
بهار امسال فاطمی بود و دختران سیده خانم با رخت عزای مادرشان در غم زینبت شریک شدند...
من تازه امسال غم زینب را فهمیدم.
دست دلم به نوشتن نمی رود.
با اینکه دلی پر از حرفهای ناگفته دارم ولی رمقی در دستانم نیست.
وای از دست دل که دست تنم را بی دل وجان کرده است...
چه کنم که دست تقدیر ، دستان مهرو عطوفت اسطوره محبت را از سر ما کوتاه کرد.
و شاه دانه حلقه تسبیح از حلقه آشیانمان به پرواز درآمد...
.
.
مادرم
تو رفتی اما هیچ چیز این دنیا ثابت نماند..
حتی گلهای بنفشه بهاری به احترام نبودنت خود را پنهان نکردند
همان بنفشه ها که عاشق و شیدا و محو زیبائیهایشان بودی ...
اما به اقتضای طبیعتشان دسته دسته بر مزارت حاضر شدند و زینت سنگ سرد و بی جان قبرت شدند..
آری مادرم بهار آمد
و دراولین بهار بی تو چه ها که بر ما نگذشت .........
مادرم
نوروز با همه زیبائیها ،سفره های رنگارنگ هفت سین، دید و بازدیدها و سبزه های گره زده و... آمد و رفت ..
و من غم بی همدمی را لحظه به لحظه در چشمان غمبار و خود دار پدر دیدم ...
مادرم ..
نوروز را گذراندیم
روزمادر را چه کنیم ..
وای از دست ابرهای تیره و باران زای این دل که دم به دم بارانهای شورمزه را از آسمان چشمهایم بر زمین گونه هایم جاری می کند .
وای از دست این دل...