ماهگرد سی و چهارم- دو سال و 10 ماه
رسيدهام به خدايی كه اقتباسي نيست
شريعتي كه در آن حكمها قياسي نيست
خدا كسي است كه بايد به ديدنش برويم
خدا كسي كه از آن سخت ميهراسي نيست....
بنام خدا
چقدر مهربانتر شدی عزیزم
بزرگتر و مهربانتر و زیباتر و دوست داشتنی تر از قبل
صحبتهای قشنگت آرام جان من شده و مهربانیهایت گاهی وقتها نگرانم میکند. درست مثل پدرت.
اندک سالی می شود که از وجود مهربان و صبور پدرت در کنار خودم خداوند را شاکر بوده و هستم و اما اینک پسر کوچک مهربان دو سال و 10 ماهه ای دارم که با شباهت ظاهری بی شبهه به پدر درلطف و صداقت و مهربانی و آرامش پشت گرمی دیگری را به من هدیه می دهد.
برای هر اخمی از درد یا ناراحتی درچهره مان نسخه آب و خواب و زمان تجویز می کند ...
آب بخوری خوب میشی مامان جونی ...بخوابی حالت خوب میشه باباجونم ....زود زود خوب میشم مامانم .. ببخشید که اذیتت کردم باباجون ..
این مال بابا ..این مال مامان ..این هم مال خودم ...
و به این ترتیب همه اموالت را بین ما تقسیم می کنی .و من مشعوف و شاد و شکرگذار از این همه خوشبختی ....
پسرم .. خوب باش مهربان باش دلسووووز باش ولی ...
مراقب باش
مهربانی حدی دارد.. مرزها را بشناس
انسانها را ببین و مهربانی کن
شخصیتها را بشناس و دلسوزی کن ...
آرام جانم ..
اجازه نده از لطف و محبت بی دریغت استفاده سوء شود....
بعضیها مهربانی را وظیفه میدانند و محبت را سادگی .
امر به معروف را ریا و صداقت را خیانت می پندارند.
پس گوش باش و هوشدار که بعضی دیگر از لطف و ملاحت و شیرنی و صفایت نردبانی برای خود نسازند ..که اگر به بلندای تو دست یافتند نردبان را رها خواهند ساخت...
عزیزم ..امیدم
اگر بودیم و چشمهایمان سرو بلند بالای قامتت را به چشم دید که خود راه و رسم و رموز زندگی را برتو باز خواهیم گفت و اگر نه خود زندگی را تفسیرکن ..فکر کن ... تمرکز کن و راه درست را انتخاب کن که این راه هیچگاه به ترکستان نخواهد رفت..
عشق مادر
دعای هر پدرومادری برای فرزندش اول سلامتی دوم سلامتی سوم سلامتی و بعد ..شادی ..موفقیت ..خوشبختی ...کمال و ... است و من و پدرت از این حیث مستثنی نیستیم
پس سالم باش سالم بمان و سلامت و شاد و موفق زندگی کن ..
دوستت داریم همه زندگیمان.
سی و چهار ماهگیت زیباو مبارک
عکسها در ادامه مطلب...
کپی برابر اصل ...منم که بوووووووووووووق
نمای پائیز هفت رنگ از یک جنگل زیباو لطیف - جاده ماسوله آبان 1393
و یه پسر خوش خنده مهربون
مگه سرسره رو اینجوری هم میشد رفت بالا ؟؟؟؟؟؟ تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم ..
تو که چشمات خیلی قشنگـــــــــــــــه ... البته رنگش هم فتو شاپــــــــــــــــــــه
آجی مطهره این عکسو با تبلت خودش چشم سبز کرد. و در کمال ناباوری اومد و گفت خاله ببین شبیه کی شده ..من وقتی دیدم در نگاه اول خشکم زد ...گفتم واااای چقدر شبیه مادر بزرگ پدریش شده ..اتفاقا هر کی هم که مبینه این حرفو میزنه..... هرچی خاک اون خدا بیامرزه عمر تو باشه پسرم ولی بشدت تو این عکس شبیه مادر بزرگت شدی ...چون بابایی هم شبیه مادرش بود .
حالا که صحبت اون خدا بیامرز شد بزار یه خاطره واست تعریف کنم ..
فکر میکنم دو یا سه ماهه بودی که یه روز رفتیم خونشون ..اون بنده خدا مریض بود و تو رختخواب بستری بود . به محض اینکه شما رو دید و بغل کرد ، عین جمله ای که گفت این بود : "رشت دکتوران منه ".. یعنی شبیه دکترای رشته ... روحش شاد.
نمیدونم چرا این حرفو زد ... ولی ما اینو به فال نیک می گیریم و تمام تلاشمون رو جهت موفقیتت در هر زمینه ای که خودت توانایی و علاقه اش رو داری بکار می بندیم.