یکماه بعد
بنام خداوند جان
همان میزبان پرسخاوت مهربان
یکماه گذشت
ماهی که پرازبرکت و لطف خدا بود تموم شد .
یکماه گذشت و من حتی یکبارهم نتونستم آپ کنم .از این بابت معذرت می خوام .علتش چی بود رو نمیدونم ولی این رو میدونم که خدا خواست و خودش کمک کرد و اون انرژی لازم رو بهم داد تا بتونم سرسفره اش حضور داشته باشم . منتی روش نیست .چون اون نیازی به من و عبادت من و روزه من نداره و هرچی هست لطف خودشه که شامل حال من شدو من با وجود تمام مشکلاتی که تو این ماه سر راه من قرارگرفت تونستم همه روزه هامو نگه دارم .
خدایا اگه یکبارتو عمرم ازته دل گفتم شکرت اون همین لحظه است ...........
آخه خیلی چیزها هست که تو میدونی ومن......
منو ببخش پسرم می دونم اینجا جاش نیست ولی بازهم می خوام ازش تشکرکنم بخاطر اینکه تو رو به من داد وقبل از تو بابای مهربون و بهم داد که خیلی تواین ماه بهم کمک کردو قبلش هم عزیزجون و باباجون مهربون رو پدرومادر من قرارداد.
می خوام ازش تشکر کنم بخاطر اینکه عزیزجون مهربون ودوباره بهمون داد . آخه ازابتدای این ماه پربرکت حالش خیــــــــــــلی بدشد. همش تو ccu بستری بود و بعدش هم دکترش گفت که به یه پرستارتمام وقت نیازداره نباید تنها بمونه . چون قلبش خیلی ضعیف عمل می کنه.حسابی حال همه مون گرفته شدو از همون لحظه کمر همت بستیم و فرصت رو غنیمت شمردیم و به حساب خودمون خواستیم جبران کنیم مهربونیهاشو . ولی به قول بابایی محبت مادرو هیچوقت نمیتونی به هیچ وجه جبران کنی . حتی اگه تمام وقت پرستاریشو بکنی شاید تازه بتونی اون نه ماهی که تو شکمش خوردی و خوابیدی و بزرگ شدی تا بدنیا بیای رو پوشش بدی .(خدا بیامرزه مادرمهربونشو که اسفند سال گذشته از پیشمون رفت. برای شادی روحش صلوات).
خداروشکر تموم شد اون کابوس و بیمارستان و مریضی .گرچه هنوز هم نمیتونیم تنهاش بذاریم ولی خیلی خیلی وضعیتش بهترازیکماه قبله .
براس سلامتی همه مریضها آیه زیرو با حضورقلب 5 باربخونید:
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ