امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

نمکستان امیرعلی

1392/12/24 12:41
586 بازدید
اشتراک گذاری

بنام خداوند مهربان

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

- دستمو به عنوان میکروفون جلوی دهانش میگیرم و میگم شما :

 

بسم لا یا خمیم (بسم الله الرحمن الرحیم)

امی عیی ایضایی (امیرعلی رضایی )

بعدش دستشو جلوی دهان من میگیره و میگه :

 

 مامان امی عیی ایضایی -بابا امی عیی ایضایی

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
 

-بخاطر ورجه وورجه های زیاد دستش چسبید به بخاری و سوخت .فرداش که

 دستشو نگاه کردم و گفتم خوب میشه عزیزم میگه : 

 

    غصه نخوی (نخور)... مامانی  ..خوب میشه ..غصه نخوی مامانی .

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

- این اواخر موقع شیرخوردن گاهی اوقات مامانم بهش میگه :امیرعلی دیگه نخور پیف پیف پیف و اون  هم با عصبانیت جبهه میگیره .

چند روز پیش که مامان و بابا اومده بودن خونه ما سرسفره غذا آقا هوس کرد شیر بخوره و قبل از اینکه خواستشو بگه رفت طرف مامان و بابای من و گفت :

            عزیز ،  بزرگه (بابابزرگ ) برین خونه تون . 

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

-یه روز صبح که می خواست با بابایی بره خونه عمه یادش اومد که کیفش که حاوی کتاب و دفتر ومداد رنگیه همراش نیست برمیگرده به باباش میگه :

 

 بابایی بویو خونه بالا کیف بیار

 

باباش میگه آخه نمیتونم شما رو تو ماشین  تنها بذارم

 

میگه :من میمونم میمونم بیو بالا کیف بیار.

 خونه بالا: اسم خونه ما چون طبقه سومه

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

- تو راه به مغازه که میرسه میگه :

بابایی کیک -شیر- آوی وه (آب میوه ) خونه عمه بوخویم .

 

بعدش هم تلفنی به من میگه:  

مامانی خوبی  کای کای ؟ (سرکاری )

میگم آره عزیزم شما کجایی؟

 میگه : خونه عمه نی کیک،  کوچه،  شیر،  سیمنی، پیاز ،  پویو ، خوندم.

(خونه عمه شیرو کلوچه و سیب زمینی و پیاز و پلو و... خوردم)

 آجی مدسه میمینیسه (آجی رفته مدرسه بنویسه)

 

عمه نی  بر وزن  مامانی

 

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

- بعد ازهرخرابکاری : بخشید مامان جون

 

- بعد از هراتفاق :ایشکای ندایه خوب میشه (اشکال نداره خوب میشه)

 

- برای مشارکت یا به بیانی فضولی کردن میاد و میگه :کمک کنم .... امی عیی

 کمک کنه...بعدش هم دست رو کمر میگیره ومیگه:

 

 خستتتتته شوددددم .

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

بادکنکشو ترکونده ،  دستاشو گذاشته پشتشو به دیوار تکیه داده و با قیافه

 حق به جانب میگه :

 

مامان دوبایه بخیه (مامان دوباره بخره)

 

- چند وقتیه که روزها آزاده و از پوشک خبری نیست تا شب . شبها که میخوام

پوشک ببندمش میگه:

 

نیمیخواد بابا عبض کده .

 

یه بار به شوخی بهش گفتم : همون که بابا پارسال عوض کرده میگی ؟

آیه بابا پاسال عبض

 

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

 

راستی یه خبر خوش :

 

 

  شنبه     10 /12/92    پوشک   امیرعلی  تا صبح

 

خشک خشک بود . اون قدر ذوق زده بودم که دلم

 

میخواست به همه دنیا اس بدم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نسرین خاله ی اسما و مهلا
21 اسفند 92 21:24
سلام دوستم خوبین ؟میخواستم یه خواهشی ازتون بکنم ..فکر کنم شمام با بهار خانوم مامانی برسام جونم (برسام تنها دلیل زندگیم)دوست وبلاگی هستین .. چند وقتی بود که ازشون خبری نبود حالام رفتم وبلاگش دیدم یه پستی گذاشته ولی من متاسفانه رمز شو پیدا نکردم اگه شما رمز پستاشو داری برام میدی خیلی ممنون ...راستی مطمعن باشین که دوست وبلاگی برسام جونی هستم اگه میخوایین خیالتون راحت باشه از لینک دوستاشم اسم اسمایی رو میتونین پیدا کنین ... فقط میخواستم با خوندن پستش خیالم یکم راحت بشه
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
سلام عزیزم آره من رمز رو دارم ولی متاسفانه آخرین باری که با هاش صحبت کردم و رمزو بهم داد دیگه جوابی ازش نگرفتمو متاسفانه هرچقدرمیخوام رمزو تو باکس رمز وارد کنم نمیشه خیلی وقته که منتظر جوابی ازش هستیم .ولی.... اگه بخوای رمزو برات خصوصی میذارم ولی فایده نداره
مامان پریسا
26 اسفند 92 8:51
بهار ثانیه ثانیه پیشتر می آید و اینجا کسی هست که به اندازه ی تمام شکوفه های بهاری برایت آرزوهای خوب دارد . http://www.niniweblog.com/upl/parisajoon/13949857012.jpg
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
عید شما هم مبارک دوست خوبم .
مامان بهاره مامان امیرمحمد
26 اسفند 92 14:52
آفرین به این پسر زرنگ و باهوش صد آفرین ماشاءا.. امیدوارم همیشه موفق باشی و بورس دکتری را بگیری
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
مرسی خاله جون مرسی که اومدین پیشمون شما لطف دارین.