قراروبلاگی- صمیمانه 2
بنام خداوند مهربان
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شبها بخشيد و به انگشت
نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا
سبزتر است ...
سلام پسر قشنگ مامان
امروز با یه خبر خوب اومدم
یه گردش کوچولوی ویلاگی با دوستهای کوچول موچولی که همشون مثل خودت باعث برقراری یه رابطه سبز قشنگ شده رابطه ای که پاک و زلال وصاف و ساده است
رابطه ای از جنس صمیمیت به اسم صمیمانه .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
بالاخره بعد یکسال قسمت شد بچه ها ی وبلاگی دوباره دور هم جمع بشن .
گرچه خیلی از بچه های پارسال نبودن و نتونستن بیان
ولی چند تا از بچه های باحال اضافه شده بودن که ما تونستیم هم خودشون و هم نی نی های نازشونو زیارت کنیم.
محل قرارمون هم پارک مفاخر رشت بود.
من تا چند روز قبلش خیلی درگیر بودم.
بچه ها یعنی همون مامانهای مهربون و مهربانوهای عزیز زحمت همه چیز رو کشیدن و من هم مهمون بودم اونجا ...ممنون و شرمنده بچه ها
راستی اون روز ماهگرد 47 ماهگی ایلیا جون هم بود و مامان جونیش زحمت کیک رو هم کشیده بود.و بادکنک و فشفشه که شما رو سرگرم کرد....
ولی متاسفانه تمام مسیر تا پارک رو شما خواب بودی و وقتی اونجا رسیدیم بیدار شدی
واسه همین هم خیلی بیحال و کسل بودی و حوصله نداشتی ...این بود که همکاری نمیکردی و عکس درست و حسابی هم ازت ندارم.
ولی ایراد نداره گلم ....مهم اینه که من دووووست دارم ...یه دنیا
عکس دوست کوچولوها و خودشما که درحاشیه نشستی و می خوای بیای پیش من
و مهربانوهای مهربان