امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

ماجرای تولد دونه برفی و بارش برف

1392/11/28 10:19
2,706 بازدید
اشتراک گذاری

بنام خدایی که دوستش دارم و دوستم دارد.

 

سلام پسرم

دونه برفی من

الان 6 روزه که از تولد دو سالگیت میگذره .

           تولدت مبارک         پدروپسر

امسال تولد شما روز سه شنبه افتاد و منو بابایی  تصمیم داشتیم روز جمعه با یه کیک و شمع کوچولو بریم خونه عزیز جون و اونجا یه جشن کوچولوی خودمونی بگیریم .البته خاله ها و داییها هم قراربود بیان که .....

یکی دو روز قبل از تولدت یعنی روز جمعه صبح که از خواب بیدار شدیم دیدیم همه جا پرازبرف شده من هم چون عاشق برفم سریع صدات کردم و گفتم امیر علی بدو بیا برف میباره و تو هم مثل کارشناس برف  بدو بدو از رو تختت رفتی بالا تا بتونی برفها رو ببینی .....

الهی ... قدت هنوز نمیرسه تا بیرون و نگاه کنی .

بغلت کردم تا بتونی اولین بارش برف زندگیتو ببینی .این اولین باری بدو که برف میدیدی.

خیلی ذوق میکردی. فکرکنم تو هم مثل من برفو دوست داشته باشی چون تا گفتم امیرعلی بریم برف بازی تند و تند رفتی و جوراباتو آوردی و گفتی :

به ایم  بف بدو بدو = بریم تو برف بدو بدو کنیم. منتظر

 

 

ناهار همون روز رفتیم خونه عزیز جون و بعداز ناهار شما خوابیدی من و بابایی رفتیم مسیر قلعه رودخان برف بازی...خوشمزه

هنوز برف اونقدر شدت پیدا نکرده بود .... بابا بزرگ زیاد خوشش نیومد و نگران بود ..مثل همیشه .. ولی بابایی چون میدونست من عاشق برفم اصلا مخالفت نکرد.نیشخند چشمک


وااااااااای چه کیفی داشت ... منطقه جنگلی قلعه رودخان .... تو هوای برفی ....معرکه بود....خنده

                                                       (عکسها در ادامه مطلب )

 

 

چند روز برف همچنان می بارید و ما کاملا زندانی خانگی بودیم تا رسیدیم به شب تولدت...

 

 

و اینک ادامه ماجرا...

 

 

 

 

 هوا تازه تاریک شده بود . شما تازه خوابیده بودی.

بابایی با کمک همسایه ها کمک کرده بود تا کوچه رو یه کم پارو بزنن تا بتونیم حداقل پیاده رفت و آمد کنیم .خیلی خسته شده بود بنده خدا..

ماشین از سه روزقبل که اون هم با کمک همسایه طبقه پایین رفت تو پارکینگ دیگه بیرون نیومده بود . ماخودمون هم نمیتونستیم تو این بوران برف بیایم بیرون...

داشتم کارهای خونه رو انجام میدام که خاله فیروزه زنگ زد تا یه کم بریم بیرون و هوا بخوریم و هم برفها رو تماشا کنیم.

من خیلی دلم میخواست با بابایی بریم بیرون ولی آخه شما تنها بودی .این بود که بابایی مهربون گفت شما برین من میمونم و استراحت میکنم.

خیالم راحت بود که جمعه صبح  باهم رفته بودیم برف بازی ..

 منهم از خدا خواسته با خاله فیروزه تازه اومد بودیم بیرون که خاله افسانه زنگ زدو گفت می خوایم امشب بخاطر شب تولد امیرعلی بیایم اونجا.

خیلی خوشحال شدم  گفتم تشریف بیارین .

ولی خیلی ناراحت بودم از اینکه هیچ کاری انجام ندادم.

چه برفی چه سوزی چه قدر زیبایی ... چقدر ذوق وشوقو بازی تو برفها بود تو پارک هم شلوغ بود و بچه ها داشتن بازی میکردن. و من همش میگفتم حیف که تو این چندروز نتونستیم بیایم بیرون و لذت ببریم .

آخه از نظر من این نعمت خدایی مگه چند بار در سال به زمین میاد و یا حتی ممکنه هر چند سال یکبار اتفاق بیافته . پس باید ازش لذت برد .

ولی خدا میدونه تمام مدتی که توی اتاق گرم و نرم نشسته بودم و مدام بیرون و دید میزدم که نکنه خدای نکرده برف بند بیاد نیشخند، تو دلم نگران بنده های خدایی که سرپناه و آب و غذا و گرما ندارن بودم و دعا میکردم که مشکلی برای هیچ کس پیش نیاد....ولی متاسفانه بعد از برف چند خبر بد درمورد برف زده های استان شنیدم که خیلی ناراحت کننده بود....

بگذریم...

اون شب با خاله فیروزه رفتیم تمام شیرینی فروشیهارو گشتیم تا بتونیم یه کیک پیدا کنیم ولی دریغ از یه کیک تولد . همه میگفتن تو این برف ماشینهای حمل بارمون نمیتونن حرکت کنن.و ما چند روزه که کیک تازه نداریم.

مجبور شدم شیرینی ترو یه شمع شماره 2 بگیرم و سریع بیام خونه .خاله فیروزه هم رفت دنبال حنا تا باهم بیان خونه ما.

خونه که اومدم شما هنوزخواب بودی. و من یه سری از کارهای اولیه رو انجام دادم.

خلاصه اون شب مهمونهای ما شامل خاله افسانه و شوهرشو مهدی ومطهر + خاله فیروزه و حنا + خاله معصوم و شوهرشو آجی دنیا و فاطمه+ پسردایی نیما و خواهرش مائده  بودن که همشون پیاده تا خونه ما اومده بودن... دستشون درد نکنه ...

همون موقع هم عمه و نیلو همش زنگ میزدنو میخواستن تولد تو تبریک بگن جاشون خالی بود.

یه جشن کوچیک و خوشگل و گرم و صمیمی تو یه هوای سردو برفی .... خیلی خیلی خوش گذشت .فقط جای عزیز جون و باباجون و بقیه که قراربود روز جمعه بیان خالی بود ... شرمنده خجالت

 

 

مسیر قلعه رودخان -12 بهمن

قلعه رودخان  12 بهمن 92

قلعه رودخان

12 بهمن

 

12

کوچه برفی

کوچه

کوچه پشتی

کوچه پشتی

دونه برفی ....   (خونه عمه - امیر علی فقط چندلحظه بازی کرد و تونستم همین دو تا عکسو ازش بندازم . همش میگفت سده سده )ماچ   قلب    ماچ   قلب

دونه برفی ی

زوج جوان برفی ... کار خودمونه ها - خونه عمه با نیلو ساختیمش

 آدم برفی

مجسمه های برفی

مجسمه های برفی

و این هم از بابایی ودونه برفیش که تا اومدن عکس بگیرن پروژکتورش خاموش شد قهقهه

باباو دونه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان علی
23 بهمن 92 19:31
معلومه حسابی برف بازی چسبیده ها ایشالله سال دیگه جبران کن واسش عزیزم
مامان زینب
25 بهمن 92 12:41
سلام عزیزم چقدر محل زندگیتون قشنگه استان ما هم برف زیاد باریده ولی به علت ناشی بودن شهرداری همشون تبدیل شدن به تپه هایی از گل و ماسه . تولد امیر علی نازنینمون مبارک باشه ایشالا جشن دامادی و فارغ التحصیلیش ما که جز یه تبریک ساده همراه چند تا ماچ آبدار کاری از دستمون بر نمیاد .
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
سلام گلم .ممنون امیدوارم تشریف بیارید و به ما افتخار بدین. خیلی خیلی متشکرم . این تبریک شما برای من و امیر علی خیلی باارزشه متشکرم.
مامان زینب
25 بهمن 92 12:41
خصوصی داری عزیزم .
مامان حلما
26 بهمن 92 10:55
چه زوج برفی قشنگی
مامان بهداد
26 بهمن 92 17:31
تولد گل پسرت مبارک. ایشالا که همیشه به شادی و گردش و مهمونی باشید. بابا دم همه ی مهمونها گرم که توی این برف پا شدن اومدن جشن تولد. عجب منظره های زیبایی از برف قلعه رودخان گرفتید دستتون درد نکنه. خوش به حالتون چقدر قشنگ بوده و کیف کردید. والا ما هم همش توی خونه زندونی بودیم. از ترس یخ بندون و سرما و برف. اما واقعا قشنگ بود. دست خدا درد نکنه. ایشالا که همه ی مردم از سختی و ناراحتی بیرون اومده باشن و خسارت هم ندیده باشن.
مامان ارمیتا
28 بهمن 92 2:05
سلام عزیزم خوشحال میشم تبادل لینک کنیم
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
لینک شدی عزیزم . باعث افتخار ماست.
مامان ارمیتا
28 بهمن 92 11:51
سلام ممنونم امیدوارم دوستان خوبی باشیم کندوان زیباست ولی نه به اندازه قلعه رودخان .شماشمالی هستین فکر کنم من هم براارومیه هستم
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
سلام عزیزم .آره درسته من شمالی هستم.از آشناییتون خوشحالم.
الهام مامان امیرعلی جون
30 بهمن 92 11:06
سلام گلم/ حسابی برف بازی کردینا/زوج آدم برفی هم خیلی جالب بود. ممنون به وب گل پسرم سر زدی
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
سلام عزیزم متشکرم آره خیلی جالب بود.
مامان پریسا
1 اسفند 92 10:28
افرین گلم. ایشالله همیشه خوش باشید.مجددا تولدت مبارک
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
ممنونم خاله مهربون امیدوارم شماه هم تنتون سالم و لبتون خندون باشه .
مامان محمد و ساقی
2 اسفند 92 23:11
سلام مریمجون خوبی از آشنایی با شما خیلی خیلی خوشحالم تولد پسر گلتون مبارک باشهایشالله دومادیش یادش بخیر عجب برفی بودابه ما همخیلی خوش گذشت ولی اتفاقاتی که افتاد خیلی بد بود گلم میتونی یکی از عکسهای گل پسرت رو که آپلود کردی ادرسشو برام کامنت بذاری تا تو پست بهمن بذارم راستیلینک شدی
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
سلام عیزم .ممنون حتما عزیزم
طراح نو
4 اسفند 92 9:25
-- تخفیف ویژه......به به چه نی نی خوشملی مامانی بابایی عید نزدیکه هاا قالب تکونی نمیخوای زود زود عکس نی نی خوشملتو بفرس برام تا برات یه قالب و یه تقویم خوشمل با تم و عکس خوشمل نی نی ناناست برات درس کنم بدو بیا منتظرم بهترین طراحی ها رو از ما برای وبلاگ نی نی خود از ما بخواهید یه سری بزن دست خالی نمیری با سفارش یک قالب ...تقویم رایگان..بالابر رایگان..صحفه وردی رایگان از ما هدیه بگیرید .همین الان اقدام کنید
الناز مامان مهیار
4 اسفند 92 12:55
سلام امیرعلی خوش تیپ چقدر تو نازی
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
مرسی خاله جون
مامان
4 اسفند 92 13:02
تو قسمت پرسش و پاسخ پرسیده بودید من اینجا رو خوندم و بهتون پیشنهاد می کنم. من که استفاده کردم http://golbarg.niniweblog.com/post193.php http://golbarg.niniweblog.com/post194.php http://golbarg.niniweblog.com/post195.php
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
ممنون عزیزم .
عالمه مامان امیرحسین
7 اسفند 92 13:14
خوش باشی عزییییییزمبازم تولدت مبارک
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
ممنون خاله مهربون
مامان زینب
9 اسفند 92 12:36
سلام مریم جان خوبی عزیزم امیر علی نازم خوبه من چند روزی نبودم خصوصیم چک کردم چیزی نبود
مامان پریسا
9 اسفند 92 22:40
سلام مریم جون خوبید؟ فکر کردم پست جدید گذاشتید . اشکال نداره حالا که اومدم پس مجددا تولد پسر گلمو تبریک میگم شما هم به ما سر بزنید.
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
شرمنده همین روزها با پستهای جدید درخدمتتون هستم.
parham,مامانش
9 اسفند 92 23:07
مامان علی
10 اسفند 92 17:04
دیش گیری چطور شد؟
مامان بهاره مامان امیرمحمد
11 اسفند 92 13:51
سلام عزیزم وای چه طبیعتی چه عکسهایی چه پسملی چه عسلی همه چی در حد عالی تصاویر خیلی قشنگی مثل تابلوی نقاشی می مونه که اینقدر زیباست امیرعلی جون هم که حسابی برف بازی کرده نه ؟ انشاءا.. همیشه شاد باشید و سلامت در کنار مامی و بابایی
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
متشکرم عزیزم
مامان بهاره مامان امیرمحمد
11 اسفند 92 13:53
امیرعلی جون من تولدت را تبریک گفته بودم نمی دونم چرا کامنتم نیومده فکر نکنی خاله بهاره یادش رفته ها بازم پیام میذارم تولدت مبارک انشاءا.. تولد 200 سالگیت را بهت تبریک بگیم دوستت دارم و یه بوس آبدار از طرف من و امیرمحمد بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس بوصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصص بوثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثث بو33333333333333333333333333333333333333
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
مرسی خاله جونی من هم بوس ماچ
مامان کیانا
21 اسفند 92 8:21
سلام دوست عزیز ماشالله امیر علی بزرگ شده تولدش مبارک به ما هم سر بزن عکس های تولد کیانا رو گذاشتم
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
سلام عزیزم متشکرم. حتما اومدم
مامان محمد و ساقی
5 فروردین 93 20:41
سلام مریم جون سال نو مبارک امیدوارم سال خوب و خوشی داشته باشی با ارزوی بهترین ها
مریم مامان دونه برفی
پاسخ
مرسییییییییییی گلم سال نو شما هم مبارک.