امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

سال جدید

1392/1/22 11:11
508 بازدید
اشتراک گذاری

بنام خداوند مهربان


سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد

وقلب من نیایش می کند:

خدایا! مرا متبرک کن

تا هر روز ، که در راه رسیدن به «تو» گام بر میدارم

 

سلام پسرعزیزم

فکر کنم یک ماهی میشه که نتونستم بیام و از شیرین کاریهات بگم .از بزرگترشدنت ، قد کشیدنت ، راه رفتنت حرف زدنت،فوتبال کردنت و اوووووووووووووووو خیلی ازکارهای بامزه دیگه ات و حتی عکسهای خنده دارشیطنتهات  .دلم می خواست تو تعطیلات عید خیلی کارها واست انجام بدم . ولی خودت می دونی که ما امسال عید نداشتیم و بعد ازفوت مادرجونی بیشترحامی بابای مهربون بودیم چون بابایی خیلی مادرشو دوست داشت و بخصوص که اون بنده خدا اخیرا خیلی مریض شده بود و نمیتونست به تنهایی کاری انجام بده بابا یی هم هرروز و حتی گاها روزی چندبار بهش سر میزد و گذشته از کمک کردن براش یه عادت شده بود که هرروز مادر شو ببینه و باهاش حرف بزنه و درددلهاشو بشنوه  و اگه خواسته ای داره براش برآورده کنه. و انصافا هم اجازه نداد که هیچ خواسته ای اجابت نشه و از این بابت خیالش راحت بود ......... خدا حفظش کنه و این حتی برای من یه درس بزرگ  بود و من معنای واقعی و واقعا واقعی محبت به مادر رو ازش یاد گرفتم .

خلاصه نوروز 92 هم گذشت و رسیدیم به سیزده بدر رفتیم بیرون تا بعداز یکسال کارو زحمت و خوشی و ناخوشی که درنهایت به غم ازدست دادن عزیزی ختم شد یه هوایی عوض کنیم . و واقعا خیلی خوش گذشت همه بچه ها بودن و من بیشتربخاطر اینکه بابایی بعداز پشت سرگذاشتن یه دوره خیلی سخت ، یه روز شاد رو همرا ه با فوتبال و سروصدا و شلوغ کاری سپری میکرد خیلی خوشحال بودم.

اما شبش بازهم یه اتفاق بد افتاد حال عزیز جون بهم خوردو ما مجبور شدیم برای تنظیم فشار و قند خون و قلبش تو بیمارستان بستریش کنیم و این برامون خیی گرون تموم شد.

اما خداروشکر بخیر گذشت و الان حال عزیز جون خوبه ولی دیگه من نمیتونستم اجازه بدم که شما پیشش بمونی و چون این تغییر وضعیت خیلی اتفاقی انجام شد از بعد تعطیلات رفتی پیش عمه جون و تا پیدا کردن یه پرستارمورد اطمینان و خوب فعلا باید پیش عمه جون بمونی . البته عزیز جون هم اکیدا سفارش می کرد که " غیر ازعمه بچه رو به هیچ کس دیگری نسپرید "خداروشکر چون عمه جون و دخترشو خیلی دوست داری و اونا هم عاشق شما هستند با هم خیلی خیلی خوب کنار میاین من خیالم راحت شد .خدایا شکرت

 

خدا گر زحکمت ببندد دری       ز رحمت گشاید در دیگری

ایشاا..... سر فرصت میام و چند تا عکس جدید واست میذارم گلم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مریم
24 فروردین 92 16:01
امیدوارم سال جدید غمهاتونو فراموش کنین و در کنار هم روزهای شادی رو سپری کنین..امیرعلی نازمو ببوس