امیرعلی آقا می شود
چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!
همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود
""همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود""
خداوندا به نام تو و یاد تو
بازم سلام سلام سلام
سلام به پسر خوشگل مامان که الان دیگه مدل شیطونیهاش عوض شده یا یه جورایی آقا شده .چون دیروزکه بعد از یک ماه حال عزیز جون بهتر شده بود و دوست داشت امیرعلی رو یه صبح تا ظهر پیش خودش نگه داره ، با با جونی شما رو برد خونه عزیز جون .حالا نمیدونم اونجا چه اتفاقاتی افتاده بود که وقتی من بهشون زنگ زدم دیدم اونقدر خوشحالن که نگو. مثل اینکه حسابی دلشون رو برده بودیو براشون حرف زده بودی و شیرین کاری کرده بودی چون عزیز جون می گفت امیرعلی نگو بگو آآآآآآآآآآآقا آخه خیلی الان عاقله ... و دیگه مثل قبل شیطونی نمیکنه....
بببببببببببله دیگه ، امیرعلی دیگه شیطونی نمیکنه
چون الان دیگه میتونه تو یه مهمونی پیش با با جونش بشینه و سنتور بزنه
خودش پشت فرمون بشینه و رانندگی کنه
بره تو دل کامپیوتر و موس و بچرخونه
کابینتی که مخصوص خودش چیده شده رو روزی هزاربار زیرورو کنه
بره بالای مبل و بپره پائین یا اینکه تنها تنها بره توی سبد لباس چرکهای خودش و بیاد بیرون
و الی آخر .....................................................................................................................................
معلومه که عزیز جونش قربون صدقه اش هم میره.
حالا از شما چه پنهون مامانش هم قربونش میره چون یه امیرعلی کچل شیطون بلا که بیشتر نداره