امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

15 ماهگی امیرعلی

زندگی را دوست می دارم؟...نمی دانم...شایدم نه! من زمین را دوست می دارم؟...نمی دانم...شایدم نه! مهر و کین را دوست می دارم؟ ...نمی دانم...شایدم نه! لاله و گل . صوت بلبل.بوی سنبل من زمستان.باغ و بستان.سرو مستان دوست می دارم؟ ...نمی دانم...شایدم نه! من صدا را.من هوا را.من همه مهر و صفا را  دوست می دارم؟ ...نمی دانم...شایدم نه!  من خدا را دوست می دارم...؟ چرا دانم.همی دانم خدا را.من خدا را من خدا را دوست می دارم! سلام پسرگلم 15 ماهگیت مبارک        خدایا دوستت دارم به خاطر خودت و بخاطر هرآنچه به من ...
18 ارديبهشت 1392

روزمادر

بنام خداوند ی که خالق مهربانیهاست   و خداوند درجواب مسافری که دلتنگ جدایی از حضرتش بود  فرمود : دلتنگ مباش که فرشته من سخنان مرا در گوش تو زمزمه ميكند !  مسافر گفت من که نام فرشته ات را نمیدانم پس باید چگونه صدایش کنم ؟!!!! خدا فرمود " نامش مهم نیست تو ميتواني مادر صدايش کنی " ! سالروز ولادت حضرت زهرا (س)و روز مادر برهمه مادران مبارك و براي شادي روح مادران آنهائي كه از جهان رفته اند  صلوات ...   ما درم دوستت دارم و عاشقانه بردستان مهربانت بوسه می زنم   ...
12 ارديبهشت 1392

امیرعلی آقا می شود

  یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم . چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم! همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود "" همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود ""     خداوندا به نام تو و یاد تو بازم سلام   سلام   سلام سلام به پسر خوشگل مامان که الان دیگه مدل شیطونیهاش عوض شده یا یه جورایی آقا شده .چون دیروزکه بعد از یک ماه حال عزیز جون بهتر شده بود و دوست داشت امیرعلی رو یه صبح تا ظهر پیش خودش نگه داره ، با با جونی شما رو برد خونه عزیز جون .حالا نمیدونم اونجا چه اتفاقاتی افتاده بود که وقتی من بهشون زنگ زدم دیدم اونقدر خوشحالن که نگو. مثل اینکه حسابی دلشون رو برده بودیو براشون حر...
5 ارديبهشت 1392

امیرعلی درطبیعت

یک روز خوب و آفتابی      و یه عکس از امیرعلی دونه برفی   بقیه عکسها... این یه عکس تکراریه که اکثر بچه های فامیل مشابهشو دارن . وقتی یه بچه روی سقف ماشینه و داره دست میزنه یا به میخ آویزونه  یا به لباسش آویزونه و داره تاب می خوره همه میدونن که کار کار    دایی جونه .. این هم یه نمونه دیگه .....  عرض نکردم این هم امیرعلی و مامان و بابا که اولین باره دارن باهم قدم می زنن. ( چه کیفی داره قدم زدن با پسر) ولی اگه پسره جو گیر طبیعت نشه و دستشو ول نکنه ای واااااااااااااااااای بگیر منووووووووووو این هم عاقبت تند روی (که البته بدش هم نمیاد  یه مقدار آشغال ازروزمین بردا...
31 فروردين 1392

امیرعلی فوتبالیست می شود

  بسم الله الرحمن الرحیم                 سرســـــــبزترین بــهارتقدیم تو بـاد                              آوازخـــوش هزارتقدیم تو بــــاد               گویندکه لحظه ایست روئیدن عشق                             آن لحظه هـــــزارتقدیم تو بـــاد   سلام پسرم . امروزاومدم با چند تا عکس جدیداز راه  رفتنهای خوشگلت تو طبیعت .آخه تازه ...
31 فروردين 1392

کیبورد سواری

کیبورد شناسی یا کیبوردسواری ؟ 1-بسیار آرام  و مودب درحال تماشای کارتون   ادامه مطلب رو ببینید..........   - برنامه  خاله شادونه 3- پرتاب کیبورد به زمین   4- نگاهی که نشانه آغاز شیطنت است (یعنی مامان جون به من کاری نداشته باش لطفا ) 5- بقیه شو خودتون ببینید فکرکنم با اسب اشتباه گرفته بود. ...
26 فروردين 1392

سال جدید

بنام خداوند مهربان سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد وقلب من نیایش می کند: خدایا! مرا متبرک کن تا هر روز ، که در راه رسیدن به «تو» گام بر میدارم   سلام پسرعزیزم فکر کنم یک ماهی میشه که نتونستم بیام و از شیرین کاریهات بگم .از بزرگترشدنت ، قد کشیدنت ، راه رفتنت حرف زدنت،فوتبال کردنت و اوووووووووووووووو خیلی ازکارهای بامزه دیگه ات و حتی عکسهای خنده دارشیطنتهات  .دلم می خواست تو تعطیلات عید خیلی کارها واست انجام بدم . ولی خودت می دونی که ما امسال عید نداشتیم و بعد ازفوت مادرجونی بیشترحامی بابای مهربون بودیم چون بابایی خیلی مادرشو دوست داشت و بخصوص که اون بنده خدا ا...
22 فروردين 1392

مادرباباجونی امیرعلی

  بنام خدایی که جان می دهد و جان می گیرد سلام پسرم امروز که دارم این مطالب رو برات می نویسم بابا جونی خیلی ناراحته و همش گریه می کنه .بخاطر مادرش چون مادرمهربون و مریضش  بعد از چندسال بیماری سخت دیروز به رحمت خدا رفت. بنده خدا باباجونی  15 سال پیش پدرش رو هم ازدست داده بود . حالا ما باید هم جای پدرش باشیم و هم جای مادرش .   خداوند روح ایشان و همه رفتگان را  غرق رحمت الهی فرماید                                                    ...
14 اسفند 1391

امیرعلی کچل می شود

بنام خدای  مهربان   سلام پسرکچل اااا  ببخشید تپل مامان که داری کم کمک لاغر میشی آخه کوچولو ترکه بودی خیلی تپل مپل بودی و آدم دوست داشت همش گازت بگیره الان چون هم درحال دندون درآوردنی و هم درحال قد کشیدن خیلی صورتت لاغر شده . مخصوصا الان کههههههههههههه.....                  ماجرای کچل شدن امیرعلی                                      در ادامه مطلب.......... ...
7 اسفند 1391