امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

ماجراهای امیر علی و پوشک -مرحله 1

یاحق نیمه دوم اسفند ماه بود که من تازه خونه تکونیمو شروع کرده بودم . کارهام به نیمه رسیده بود و من تصمیم داشتم فرشهامو بفرستم قالیشویی ولی مستاصل بودم . چون اگه بعد ازعید شمارو از پوشک می گرفتم  بازهم فرشهام کثیف میشد.  تو این فکرها بودم که یهو تصمیم گرفتم تو این فاصله تا قبل از عید باهات تمرین کنم . این بود که  پوشک از پاهات باز شدو شستن فرشها رفت برای مرحله آخر خانه تکونی من. - مرحله اول : آشنایی با دستشویی . این مرحله خیلی سخت بود چون شما رو به یاد آب بازی مینداخت و هوس میکردی من و خودتو خیس کنی و شیلنگ اب رو برداری و .... خلاصه همه کاری انجام میشد جز کار اصلی ..یعنی اصلا نمیدونستی باید چیکار کنی و فکر میک...
4 ارديبهشت 1393

امیرعلی دیگه می می نمیخوره

خدایا شکرت گاه می اندیشم... چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران وخدایی که زلال تر از باران است.     اواخر مراحل  پوشک گیرون  یه روز پنج شنبه تو  93/01/21   وقتی  از اداره رفتم خونه عمه دنبالت برات یه بستنی زعفرونی خوشمزه گرفتم و شما وقتی بستنی رو دیدی کلی ذوق کردی و رو پام نشستی و تا آخربستنیتو خوردی و من همچنان منتظر بودم که طبق ایام ماضی منو ببری یه گوشه از اتاق و رو بالش دراز بکشی و منو دعوت به همکاری کنی و بگی :« مامان بیخواب جی جی بو خو یم » . ولی خوشبختانه از این تقاضا خبری نشد و ظاهرا بستن...
4 ارديبهشت 1393

مادرم روزت مبارک

                                      زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته /     دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته مریم زمکتب او درس حیا گرفته / جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته هرگز صدای مهربانت را که هر شب برایم لالائی می خواند فراموش نمی کنم، همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است. مادر عزیزم روزت مبارک        &n...
4 ارديبهشت 1393

ماجراهای امیر علی و پوشک -مرحله 3

الحمدالله - مرحله هفتم :    نتیجه آزمون سه شنبه   93/01/19  برای اولین بار گفتی ..« مامان جیش دارم ...»                 واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای اونقدر خوشحال شدم که اگه یه دانشجوی ارشد منو میدید میگفت دکتری قبول شدی؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!                             &nb...
2 ارديبهشت 1393

ماجراهای امیر علی و پوشک -مرحله 2

توکلت علی الله..   - مرحله چهارم: اجرای مجدد پروژه و درک نسبی مفهوم کار درایام عید دوباره تصمیم گرفتم از این فرصت تعطیلات استفاده کنم و با کمک هم دوباره عملیات رو شروع کنیم. از همون روز اول متوجه شدم که شما داری همکاری می کنی یعنی تازه معنی این کارمنو فهمیده بودی و وقتی سرپا میگرفتمت کارتو انجام میدادی . اینجا بود که متوجه شدم چند روز استراحت اجباری تونسته فرصتی بشه برات تا این موضوع رو تو ذهنت بسپری . البته احساس من این بود نمیدونم تا چه حد درسته چون قبل از اون اصلا همکاری نمیکردی و گریه میکردی. - مرحله پنجم: مقاومت در موقع رفتن به دستشویی حالا دیگه میدونستی که دستشویی چه جور جائیه بخاطر همین از ...
31 فروردين 1393

مادرانه

خدایـــــــــــــا ...! اگه یه روز فراموش کردم خدای ِ بزرگـــــــــــــی دارم ... تو فرامـــــــــــــوش نکن که بنده کوچکـــــــــــــی داری ... با نوازشی و یا شاید تلنگری آرام   وجودت را ،همراهیت را ، مهربانی و بزرگی ات را برایم یادآور باش.....   سلام پسرم ببخش منو . چون این روزها از سخت ترین روزهای زندگیته و من میبینم که داری مرد شدنو تمرین میکنی .  میبینم که داری با خواسته هات مبارزه میکنی و تلاش میکنی تا از چیزی که از بدو تولدت همراهت بوده ،  چیزی که خیلی خیلی دوسش داری فاصله بگیری. ببخش منو به قول خودت « مامان جونی خوشگل من » درسته که  یه کوچولو از...
26 فروردين 1393

عکسهای امیرعلی

یا مقلب القلوب اگر بعد از هرلبخندی خدا را شکر نمیکنی پس از هر اشکی هم اورا سرزنش نکن   خدایا بخاطر داده ها و نداده هایت شکر     یه سفره ساده و بی ریا با کمک دونه برفی و مامان جونی  بقیه در ادامه مطلب ... امیرعلی درکنار حاجی علی و مهدی شیطون بلا  .... زیارت قبول علی جان تریپت منو کشته........     تریپت منو کشته............   تریپ گاو چرونی تریپ مانده والیشته .. (درزبان گیلکی به بچه هایی که  یه طرف پیشونیشون خالیه و موهاشون همیشه یه طرفه میمونه به شوخی میگن :  مانده والیشته ......یعنی گ...
24 فروردين 1393