ماجراهای امیر علی و پوشک -مرحله 2
توکلت علی الله..
- مرحله چهارم: اجرای مجدد پروژه و درک نسبی مفهوم کار
درایام عید دوباره تصمیم گرفتم از این فرصت تعطیلات استفاده کنم و با کمک هم دوباره عملیات رو شروع کنیم.
از همون روز اول متوجه شدم که شما داری همکاری می کنی یعنی تازه معنی این کارمنو فهمیده بودی و وقتی سرپا میگرفتمت کارتو انجام میدادی . اینجا بود که متوجه شدم چند روز استراحت اجباری تونسته فرصتی بشه برات تا این موضوع رو تو ذهنت بسپری . البته احساس من این بود نمیدونم تا چه حد درسته چون قبل از اون اصلا همکاری نمیکردی و گریه میکردی.
- مرحله پنجم:مقاومت در موقع رفتن به دستشویی
حالا دیگه میدونستی که دستشویی چه جور جائیه بخاطر همین از رفتن به اونجا امتناع می کردی و وقتی می گفتم مامان جونی جیش داری میگفتی نه و فرار میکردی ولی چند دقیقه بعد دوباره یه گوشه از اتاق ..... این بود که من هر 15 دقیقه یکبار این سوال رو ازت می پرسیدم و با بازی و شوخی و خنده و قلقلک میبردمت . و خوشبختانه کارتو درست انجام میدادی .و منو مشعوف مینمودی ...و نیش بنده تا بناگوش باز میشد
به قول دوستم که میگه مادرهای بیچاره حتی برای جیش و پی پی بچه هاشون هم خوشحالی میکنن.
- مرحله ششم :استفاده از صندلی مخصوص
تو این مرحله مشکل پی پی داشتم و از اونجائیکه شما همیشه موقع پی پی می رفتی یه گوشه و به من می گفتی : «تو برو ... تو برو ..» بعد از پوشک هم به این نتیجه رسیدم که صندلی رو موقتا بزارم تو اتاق تا شما با خیال راحت ازش استفاده کنی . که خوشبختانه مفید واقع شد.