امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

امیرعلی آقا می شود

  یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم . چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم! همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود "" همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود ""     خداوندا به نام تو و یاد تو بازم سلام   سلام   سلام سلام به پسر خوشگل مامان که الان دیگه مدل شیطونیهاش عوض شده یا یه جورایی آقا شده .چون دیروزکه بعد از یک ماه حال عزیز جون بهتر شده بود و دوست داشت امیرعلی رو یه صبح تا ظهر پیش خودش نگه داره ، با با جونی شما رو برد خونه عزیز جون .حالا نمیدونم اونجا چه اتفاقاتی افتاده بود که وقتی من بهشون زنگ زدم دیدم اونقدر خوشحالن که نگو. مثل اینکه حسابی دلشون رو برده بودیو براشون حر...
5 ارديبهشت 1392

امیرعلی درطبیعت

یک روز خوب و آفتابی      و یه عکس از امیرعلی دونه برفی   بقیه عکسها... این یه عکس تکراریه که اکثر بچه های فامیل مشابهشو دارن . وقتی یه بچه روی سقف ماشینه و داره دست میزنه یا به میخ آویزونه  یا به لباسش آویزونه و داره تاب می خوره همه میدونن که کار کار    دایی جونه .. این هم یه نمونه دیگه .....  عرض نکردم این هم امیرعلی و مامان و بابا که اولین باره دارن باهم قدم می زنن. ( چه کیفی داره قدم زدن با پسر) ولی اگه پسره جو گیر طبیعت نشه و دستشو ول نکنه ای واااااااااااااااااای بگیر منووووووووووو این هم عاقبت تند روی (که البته بدش هم نمیاد  یه مقدار آشغال ازروزمین بردا...
31 فروردين 1392

امیرعلی فوتبالیست می شود

  بسم الله الرحمن الرحیم                 سرســـــــبزترین بــهارتقدیم تو بـاد                              آوازخـــوش هزارتقدیم تو بــــاد               گویندکه لحظه ایست روئیدن عشق                             آن لحظه هـــــزارتقدیم تو بـــاد   سلام پسرم . امروزاومدم با چند تا عکس جدیداز راه  رفتنهای خوشگلت تو طبیعت .آخه تازه ...
31 فروردين 1392

کیبورد سواری

کیبورد شناسی یا کیبوردسواری ؟ 1-بسیار آرام  و مودب درحال تماشای کارتون   ادامه مطلب رو ببینید..........   - برنامه  خاله شادونه 3- پرتاب کیبورد به زمین   4- نگاهی که نشانه آغاز شیطنت است (یعنی مامان جون به من کاری نداشته باش لطفا ) 5- بقیه شو خودتون ببینید فکرکنم با اسب اشتباه گرفته بود. ...
26 فروردين 1392

سال جدید

بنام خداوند مهربان سال نو ، از آغوش مطهر خداوند فرا میرسد وقلب من نیایش می کند: خدایا! مرا متبرک کن تا هر روز ، که در راه رسیدن به «تو» گام بر میدارم   سلام پسرعزیزم فکر کنم یک ماهی میشه که نتونستم بیام و از شیرین کاریهات بگم .از بزرگترشدنت ، قد کشیدنت ، راه رفتنت حرف زدنت،فوتبال کردنت و اوووووووووووووووو خیلی ازکارهای بامزه دیگه ات و حتی عکسهای خنده دارشیطنتهات  .دلم می خواست تو تعطیلات عید خیلی کارها واست انجام بدم . ولی خودت می دونی که ما امسال عید نداشتیم و بعد ازفوت مادرجونی بیشترحامی بابای مهربون بودیم چون بابایی خیلی مادرشو دوست داشت و بخصوص که اون بنده خدا ا...
22 فروردين 1392

مادرباباجونی امیرعلی

  بنام خدایی که جان می دهد و جان می گیرد سلام پسرم امروز که دارم این مطالب رو برات می نویسم بابا جونی خیلی ناراحته و همش گریه می کنه .بخاطر مادرش چون مادرمهربون و مریضش  بعد از چندسال بیماری سخت دیروز به رحمت خدا رفت. بنده خدا باباجونی  15 سال پیش پدرش رو هم ازدست داده بود . حالا ما باید هم جای پدرش باشیم و هم جای مادرش .   خداوند روح ایشان و همه رفتگان را  غرق رحمت الهی فرماید                                                    ...
14 اسفند 1391

امیرعلی کچل می شود

بنام خدای  مهربان   سلام پسرکچل اااا  ببخشید تپل مامان که داری کم کمک لاغر میشی آخه کوچولو ترکه بودی خیلی تپل مپل بودی و آدم دوست داشت همش گازت بگیره الان چون هم درحال دندون درآوردنی و هم درحال قد کشیدن خیلی صورتت لاغر شده . مخصوصا الان کههههههههههههه.....                  ماجرای کچل شدن امیرعلی                                      در ادامه مطلب.......... ...
7 اسفند 1391

تولد تا حال

                    سلام عسل مامان امروز می خوام قصه مرد شدنتو برات تعریف کنم . یه قصه از  فعالیتهای مهم زندگیت .. وقتی که تو هنوز بدنیا نیومده بودی هر روزبامن میومدی سرکار تا هفت ماهگی باهم صبح زود ازخونه میرفتیم بیرون و ظهر برمی گشتیم خونه وارد هشت ماه که شدی بابایی دلش طاقت نمیاورد و سعی می کرد بیشتر روزا مارو برسونه .آخه خدا روشکرتو جنین خوبی بودی و مامانتو اذیت نمی کردی ولی وارد نه ماه که شدی دیگه مرخصی من شروع شد .آخه باباجونی خیلی نگرانمون بود .وبالاخره تو یه روز برفی تو چله زمستون یعنی 15 بهمن 90 تو بدنیا اومدی. تو بیمارست...
7 اسفند 1391

اولین تولد گل پسرمامان و بابا 91/11/15

    بنام خداوند مهربان برمحمدو آل محمد صلوات   خدای مهربانم ای بی کران نازنین !...عاشقم بر تو و هر آنچه که به من هدیه می کنی ! خدای مهربانم ای نازنین ... عاشقم برتو و این هدیه آسمانی ات که یکسال پیش به من عطا نمودی توراسپاس ... خداوندا ما را از بلایا و گناهان در امان بدار  و کودکانمان را درسایه الطاف خود محفوظ بفرما آمین  یارب العالمین   تولد....  تولد.....تولد پسرگلم مبارک    بیا شمعهارو فوت کن تا صدسال ..دویست سال... سیصد سال زنده باشی ... سلام سلام صدتا سلام   امروز تولد پسرگلمه هورااااااااااااااااااااااااااا ...
22 بهمن 1391

امیرعلی و علاقه اش به اذان و موسیقی

بنام خدا خدایی که همه چیز به من داد. خدایی که امیرعلی رو به من داد. خدا جون دوستت دارم. سلام پسرقشنگم که کم کم داری  یه مرد میشی  خنده نداره .آخه پسر خوشگلم هفته دیگه داره میره تو یکسال .بزرگ شده دیگه .باباش همیشه به شوخی میگه دیگه باید دنبال یه دخترخوب براش باشیم. فکرشو بکن  من بشم مادرشوهر شاید الان این یه شوخی باشه ولی زمان آنقدرزود می گذره که ما یه وقت چشم باز میکنیم و میبینیم  عروس که اومده هیچ نوه دارهم شدیم   ...... و اونوقت باباجون امیرعلی که هی عجله داره براپسرش زن بگیره باید بشه این و به جای خوندن گنجشک لا لا واسه خواب پسرش باید بره بگرده دندون مصنو عیهاشو پیدا کنه  . حالا...
3 بهمن 1391