پروانه های ابریشم
بنام خداوند مهربان سلام پسر عزیزم امروز می خوام داستان اون کرم کوچولوها رو برات تعریف کنم . شاید زمانی که داری این پست رو می خونی اون کرمهای نرم و سفید که یواش یواش بهشون دست میزدی و می گفتی نرمو نرمو هستن رو به یاد داشته باشی.... دوست دارم یه دنیا... حدود یک ماه قبل (اردیبهشت 94 )همکارم چند تا کرم ابریشم برام آورد و گفت ببر برای امیرعلی . من یکدفعه خیلی ذوق زده شدم و دیدم 30تا کرم سفید و نرم و ناز مشغول خوردن برگ های توت هستن .چون تو این مدت اصلا به فکر پرورش این کرمها نیفتاده بودم.. واسه همین هم رفتم ویه عالمه برگ توت تهیه کردم و آوردم خونه . اون روز من و ب...
نویسنده :
مریم مامان دونه برفی
11:30