امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

و اما تولد بابایی

1391/11/2 9:20
656 بازدید
اشتراک گذاری

با نام تو مینویسم که نظاره گری،بودی و خواهی بود....

 

 

 یا حق

سلام  سلام صدتا سلام خنده  خنده

امروز می خوام برات از جشن تولد بابایی بگم  (البته با عرض پوزش چون خیلی  خیلی  خیلی دیرکردم )

غا

همسرعزیزم  به خاطر همه چیزازت ممنونم

تولدت مبارک

 

 

بقیه مطلب رو تو ادامه ببینید....

شایدبراتون جالب باشه ر

 

 

 

اولش تصمیم گرفتم که به بهونه مهمون کردن آجی دنیا و شوهرش که تازه از کشتی اومده بود بریم یه رستوران و جشن تولد رو اونجا برگزارکنیم به این ترتیب که ما زودتر می رفتیم و بعدا اونا با کیک و شیرینی که من قبلا سفارش داده بوده بودم میومدن و سورپرایزش میکردیم و این ایده حتی تا جایی پیش رفت که من زنگ زدم و میز رو هم رزرو کردم ولی متاسفانه اونشب  شما حالت  زیاد خوب نبودو نتونستم برم .آخه هوا خیلی سرد بود و من ترجیح دادم تو خونه نگهت دارم.این بود که تصمیم گرفتم یه جشن کوچیک تو خونه داشته باشیم .

ت          ظ                                                  ظ     

      

این بود که داداش نیما زحمت آوردن کیک و نصب بادکنکهاروکشید  و من یه مقداربه شما رسیدم تا شب اذیتم نکنی ( بچه طفل معصوم اصلا حال نداشت ولی با این حال از شیطنتهاش دست نمی کشید و منو اذیت می کرد و همش می خواست میز و بکشه بادکنکهارو ازم بگیره جعبه های کادورو برداره و ... ) حالا خوبه نیما بود و گرنه من اصلا نمیتونستم به هیچ کدوم از کارهام برسم .چون بابایی هم اصلا فکرنمیکرد که من امشب با این وضع براش تولد بگیرم .

 من چند تا جعبه کادوی خالی آماده کردم و گذاشتم رو میز  با بقیه وسایل ومنتظرشدم تا بیاد وقتی رسید و تا خواست کلید بندازه و بیاد تو ما با ترکوندن بادکنک جلوی در تولدش رو بهش تبریک گفتیم بیچاره هاج و واج مونده بود و چون من همش می گفتم امیرعلی مریضه حال نداره باید ببریمش دکتر و اونهم با این فکربه خونه اومده بود و با دیدن این وضع کلی خوشحال شد.پسرخوشگل مامان هم  هم تو بغل من بودو انگارمی دونست که این کارها یعنی شادی کردن و همش دست میزدو شادی میکرد. س                                                                                               زی

بعدش هم آجی دنیا و شوهرش و داداش نیما خاله افسانه با شوهرشو بچه ها یعنی مهدی و آجی مطهره اومدن و تو شادی ما شریک شدن .

غ

بعداخوردن میوه و چای و کیک و ... حالا دیگه وقت بازکردن کادوهابود .همه می خوندیم باز شوددیده شود بلکه پسندیده شود  ش  بنده خدا بابایی با چه ذوقی رفت سروقتشون هرکدوم ازکادوها رو که باز میکردی یه تیکه ازلباسهای خونگیش رومیدید... تا رسید به کادوی آخر و با امید به اینکه این یکی دیگه خودشه بازش کردو دید بلهههههههههه این هم پرازخالیه نگران

ای بود که من اعلام کردم چون این چند روز خیلی درگیربودم نتونستم برات کادو تهیه کنم س منو ببخش عزیزم همه داشتن می خندیدن. ص صصص  چون می دونستن که من براش یه کادو خریدم ولی بابایی مهربون با همون لحن همیشه مهربونش گفت اصلا مهم نیست همین که به فکرم بودی کفایت میکنه .س

و خلاصه جشن به پایان رسید .

من تصمیم گرفته بودم حتی کادوش رو جلوی مهمونها هم بهش ندم این بود که وقتی همه خواستن برن منتظر کادوی ویژه بودن همش بهم نگاه می کردن و علامت میدادن  یعنی اینکه ماداریم میریم ... پس چی شد این کادو ... خودش هم یه بوهایی برده بود. ولی من با جدیت می گفتم نه من هیچ کادویی ندارم و بالا خره همه رفتن و من بازهم تولدش رو تبریک گفتم و خیلی جدی بابت نخریدن کادو ازش معذرت خواستم . اینجا بود که بابایی  کاملا مطمئن شد که کادویی درکارنیست و اومد پیشت دراز کشید.

حالا دیگه آخر شب بود و شما به خواب ناز رفته بودی بابایی هم که خیلی خسته بود اومدتو اتاقتو همونجا دراز کشید من هم از این فرصت استفاده کردم و سریع کادوشو رویه میز کوچیک  پشت در اتاق خواب گذاشتم و روش هم نوشتم  :

 

یز این یک داستان واقعی است یز

 

تولدت مبارک عزیزم

 

یییی

 


 

 

عکس امیرعلی رو هم کشیدم وکه به زبون خودش داره به  با باجونش میگه:

 

ر

زتولدت مبارک بابایی جونمز

و خودم هم رفتم که به اصطلاح بخوابم  و بعدش هم وقتی خواست بره مسواک بزنه  س کادوش وپشت در دید  سی                                       و چقققققققدرهم ذوق کرد. ع

 

اینهم عکسها ی مجاز :

 کیک

پسرم

 

سط

ثث

 

زر

این هم عکس کادوی واقعیش که یه ریش تراش برقیه آخه خودش میخواست یه جنس خوبشو بخره که من کارشو راحت کردم. انشا ء.ااا مبارک باشه وبه سلامتی ازش استفاده کنه . آمین

کادوی تولد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان سارا
19 دی 91 13:13
دوستم سلام ، یه آقا ببر تو مسابقه نی نی و پالتو شرکت کرده اگه دوست داشتید بهش رای بدید برید به وبلاگ : http://ninimod.niniweblog.com ممنونم
مامان کوثری
19 دی 91 13:18
سلام عزیزم براتون طراحی رو امروز شروع میکنم لطفا عکس های گل پسرتون رو برام ایمیل کنیدیکی دو روزه تمومش میکنم بهتون نشون میدم اوکی دادین اون موقع پول رو واریز کنید شماره حسابم توی وب هست تو قسمت درباره وبلاگ پس اول عکس ها رو به ایمبلم بدین طرح رو که نشونتون دادم بعد اون موقع حساب کتاب میکنیم عزیزم در ضمن تقویم هم جزو تم میشه خیالت راحت پس همون انگری برد شد دیگه
مامان امیر مهدی
19 دی 91 15:52
سلام عزیزم ایشالا 120 ساله بشه عکس کادوش باز نمیشه خیلی جالب نوشتی راستی به کدوم ادرس برم و رای بدم؟
مامان کوثری
20 دی 91 12:10
عزیزم کیفیت عکس ها بد نیست اگر کیفیت بهترش رو داری بده اینم ایمیلم pink-pen@live.com
مامان امیر مهدی
21 دی 91 2:27
عزیزم رای دادم
مامان شايان
23 دی 91 15:19
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريم
مامان مریم
24 دی 91 16:33
همیشه به شادی...خوش باشین
مامان کوثری
24 دی 91 17:40
سلام عزیزم تم مورد نظرتون طراحی شده لطفا بیاین ببینید
مامان کوثری
25 دی 91 12:51
سلام عزیزم بله آلبوم دیواری هم براش میگذارم چند تا چیز دیگه هم کم داره اضافه میشه عزیزم من کار طراحیش رو انجام میدم اگر خواستین فایل رو براتون میفرستم و فقط هزینه طراحی رو ازتون میگیرم و اگر بخواین چاپ کنم هر تعداد بخواین براتون چاپ میکنم و بر حسب تعداد چاپ ها قیمت میدم
مامان کوثری
25 دی 91 12:57
راستی عزیزم رای هم دادم با وبلاگ دخترم kosarjoonبا نی نی مد قبلا رای داده بودم
مریم
25 دی 91 13:26
ممنون خانمی لطفا فایلشو برام بفرست . از عکس دوم امیرعلی هم اگه بیشتراستفاده کنی ممنون میشم .عکسی که نشسته و دستش روتخته .
عاطفه
25 دی 91 23:53
سلام خانومی بهتونتبریک میگم پسر نازی دارین خداحفظش کنه
مامان کوثری
26 دی 91 11:00
سلام گلم تو این هفته کاملش میکنم تحویلتون میدم فقط اونهایی که طراحی شده رو چک کنید از بین اونهایی که مثل کلاه دو تا طرح هست رو یکیش رو تایید کنید منم مابقیه وسایلش رو طراحی میکنم تا فردا براتون میگذارم
مامان امیرحسین
26 دی 91 12:22
مبارک باشه .ایشالا که هیشه خوشبخت در کار هم باشید.
مامان کوثری
28 دی 91 9:51
سلام گلم یه سری به پست پرنده خشمگین بزن مواردی که کم بود اضافه شده و لطفا به سوال هام هم جواب بده ممنونم
مامان کوثری
28 دی 91 9:59
لیبل نوشابه بزرگ 10 عدد 4000 تگ نوش جان 10 عدد 1500 لیبل لیوان 10 عدد 2000 کارت دعوت 10 عدد 7000 لیبل بشقاب 10 عدد 4000 لیبل دور قاشق چنگال 10 عدد 1500 گیفت کوچیک 10 عدد 8000
مامان شايان
30 دی 91 15:42
سلام زودي خودتوو برسون به وبم كاري مهم پيش اومده
مامان کوثری
30 دی 91 19:02
عزیزم تم تون آماده است فایل کار رو میخواین یا کار چاپی عزیزم لطفا خبرم کنید در ضمن چیز دیگه ای نیست که بخواین اضافه بشه؟
آرتميس
5 بهمن 91 20:47
عزيزم چه تو زرنگ و بلايي ها بيچاره همسري