امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

امیرعلی ، دونه برفی

39 ماهگیت مبارک دلبندم

خدایا شکرت وقتی آبستنی ، دنیات میشه شنیدن صدای قلب جنینت ... وقتی مادر میشی دنیات عجیب و غریب میشه ... وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه ... اینقدر کوچیک که هیچ کس غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه . دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی ... دنیات میشه رنگها ...دنیای شاد ریاضی .... دنیات میشه کودکت ... با کودکت رشد میکنی .. بزرگ میشی .. اینقده بزرگ میشی که همه میفهن مادری ... یهویی کوه میشی . توانت میشه ۱۰۰ برابر . دیگه مریض نمیشی .. دیگه نمی نالی . وقتی که مادر میشی ، دنیات رو پهن میکنی روی دو تا چشمات . خدایا شکرت ماهگرد سی و نهمت مبارک عزیزم ...
14 ارديبهشت 1394

اولین نوروز بی تو ...

بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به امید تو السلام علیک یا سیده نساءالعالمین فاطمه جان ..ای اسوه زن در جهان بهار امسال فاطمی بود و  دختران سیده خانم  با رخت عزای مادرشان در غم زینبت شریک شدند... من تازه  امسال غم زینب را فهمیدم. دست دلم به نوشتن نمی رود. با اینکه دلی پر از حرفهای ناگفته دارم ولی رمقی در دستانم نیست. وای از دست دل که دست تنم  را بی دل وجان کرده است... چه کنم که دست تقدیر ، دستان مهرو عطوفت اسطوره محبت را از سر ما کوتاه کرد. و شاه دانه حلقه تسبیح از حلقه آشیانمان به پرواز درآمد... . . مادرم تو رفتی اما هیچ چیز این دنیا ثابت نم...
30 فروردين 1394

چطور میتونم تولد تو تبریگ بگم پسرم

15 بهمن سال 90 آره مامان خوب من همون روزی که بخاطر دنیا اومدن آخرین نوه ات دلت می خواست جلوی تک تک پرستارها رو بگیری و ازشون سراغ دکترمنو بگیری  .همون روزی که نمیتونستی منو تو اون وضعیت ببینی و دعا می کردی هرچه زودتر دکتر بیاد و نوه کوچولوت امیرعلی  رو تو بغلت بگیری مامانی . همون روزی که هرسال واسش لحظه شماری می کردی و عشق می کردی که تو همچین روزی امیرعلی بدنیا اومد و خاطره تولد اولین پسر خودتو برات تداعی می کرد. آره مامانی پس چرا دو هفته صبر نکردی تا سومین تولد امیرعلی رو ببینی مامانم اول تا 15 بهمن که راهی نبود کاش بودی مامانی کاش بودی کاش می شد پارسال تولد امیرعلی رو تو خونه شما بگیرم ..ولی برف ...
14 بهمن 1393

مادرم از دستمون رفت

همه از خدائیم و بسوی خدا می رویم.                                مادر مادر مادر.. سه شنبه 30 دی ماه 93 بود از مامانم پرسیدم حالت خوبه ؟  گفت خوبم مامان جان.. خوب خوب هیچیم نیست. هنوز اول بهمن 93 سپیده نزده بود که فهمیدم مادرها تنها دروغگوهایی هستند که خدا دوسشون داره. مادرم کاش میتوانستی  آخرین لالایی را برایم بخوانی تازه هشت روز است که رفته ای اما هنوز چیزی نگذشته دلم هوای نوازشهایت را کرده گوشهایم دلتنگ صدای مهربانت هستند.... این اشکها را کجا پنهان کنم ... ...
8 بهمن 1393

ماجراهای جامانده وجدید امیرعلی

هوالمحبوب خدایا به امید تو 1- امیرعلی و یک طلوع زیبای خورشید تابستانی تو خونه عزیز جون. که یک منظره زیبایی رو ایجاد کرده بود و این اولین طلوع خورشیدی بود که پسرم با چشم خودش دید ....                        و خونه  عزیز جون و   بزرگه جون           2-امیرعلی و کمک به مامان تو تمیز کردن خونه                        3-امیرعلی و زیارت امامزاده ابراهیم...
15 دی 1393

11 ربیع الاول تولد دونه برفی

                             11 ربیع الاول سال 90 مصادف با 15 بهمن یعنی تولد گل پسر دوونه برفی مامان جون گل پسر برفی من تولدت مبارک            تَوَلُد تَوَلُد تَوَلُدِت مُبارَک  مُبارَک مُبارَک تَوَلُدِت مُبارَک لَبِت شاد و دِلِت خوش چو گُل پُرخَنده باشی بیا شَمعا رو فوت کُن که صَد سال زِنده باشی تَوَلُد تَوَلُد تَوَلُدِت مُبارَک مُبارَک مُبارَک تَوَلُدِت مُبارَک ت َ و َ ل ُ د ِ ...
13 دی 1393

همسرم تولدت مبارک

یا حق صدای یک پرواز فرود یک فرشته آغاز یک معراج و شروع یک زندگی تولدت مبارک عزیزم. یک بی خیالی  ، یک غافلگیری  ، یک  احساس پاک ، یک  کیک کوچک ، یک یا شاید دو فشفشه ، یک شمع  ، یک دور همی صمیمی  یک کادوی ناقابل ، یک دست و هورا و تولدت مبارک از صمیم قلب ، یک جشن خودمانی و یک آرزوی طول عمرو سلامتی و زندگی پر از اقتدار و افتخار.. این همه ی چیزی بود که در روز تولدت داشتم و توانستم به تو هدیه بدهم و همه این یکی ها درمقابل : هزاران بار مهر هزاران  بار محبت و لبخند هزاران بار هواخواهی و هواداری و ...
6 دی 1393

حلول ماه ربیع الاول

رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند: هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم . حلول ماه ربیع الاول بر همه مسلمین خصوصاً شما دوستان مبارک باد .     در ربيع الاول،اين ماه خجسته، نسيم سحري جان مايه عشق را به گستره خاكيان مي فرستد. جوانه هاي تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلي ديگر كرده و همگي قدوم نوزادي را كه سبب آفرينش است تبريك مي گويند كه   يا محمّد ! به جمع خاكيان دوستدارت خوش آمدي! ...
3 دی 1393

ایده جالب برای غذای امیرعلی و قوری جدید

بسم الله الرحمن الرحیم. ا ین پروانه کوچولو برگرفته از طرحی از مدرسه مامانها بود که البته خیلی هم مثل نمونه اصلیش درنیومد چون شما وروجک خان موقع تزءینش خیلی اذیت کردی و در نهایت تونستم با عجله این مدلی درش بیارم ...وااای از روزی که تو گشنه ات باشه و تحمل نکنی.. و ایده خودممـــــــــــــــــــممممممممم ... از اونجائیکه یه کوچولو بعضی وقتها توشیر خوردن ضعف داری من هم تصمیم گرفتم یه کار جدید کنم ....                                    قوری جدید یا...
26 آذر 1393

خبرهای خوب عروسی

بنام خداوند مهربان   هنوز چند وقتی از صحبت قرار نامزدی آجی  فاطمه (دختر خاله معصوم) و بعدش هم آجی ندا (دختر دایی عباس  ) نگذشته بود که صحبت زن گرفتن داداش نیما (پسر دایی کوچیکه ) بر سر زبونها افتاد. گرچه  خوردن شیرینی نامزدی عروس خانوما یه یک ماهی طول می کشه ولی مثل اینکه این برادر زاده محترم من می خواد شیرینی تنها عروس خاندان ما رو زودتر به خوردمون بده شب خواستگاریش واقعا لذت بخش بود . آخه برادرها و خواهرهام که از من بزرگتر ند خیلی زودتراز من ازدواج کرده بودن و من مراسم عقد و عروسیشون رو به یاد ندارم. ولی اون شب گرچه تو مراسم خواستگاری نبودم ولی چنان ذوقی برای آوردن عروس جدید به خونواد...
19 آذر 1393